5 نفر بودند. همگی جوان. آمده بودند برای تفریح. نشسته بودند لب رودخانه که آب آمد. ستون بلند و بی رحم. همه را با خودش کند و برد. شاخه ها و آدم ها. سنگ های سنگین هم بود. همان ها که بلای جان شد.
کد خبر: ۶۶۲۴۶
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۵:۵۳ 26 July 2015
مرد جوان عرق پیشانی اش را پاک می کند. چشم اش هنوز به آن پایین است. کنار رودخانه. تازه آمده بالا. دارد دنبال فامیل اش می گردد. یکی از همان 5 نفر. 28 ساله بود. بود؟! چقدر دوست دارد بگوید، باشد اما نشانه ها چیز دیگری می گویند. «مثل بقیه مردم کنار رودخانه نشسته بودند. روز تعطیل بود دیگر. 

اینجا شلوغ بوده. آب ناگهان آمده. غافلگیر شده اند. دو نفرشان دست شان را به شاخه درخت ها گرفته اند و نجات پیدا کرده اند. 3 نفر دیگر را آب برده. جنازه 2 نفرشان پیدا شده. یکی دیگر را هنوز پیدا نکرده اند. فامیل مان بود. خودم آمده ام دنبالش می گردم.»

مرد خیال دارد دوباره برود پایین. می گوید: «همین جاها نشسته بودند.» جاده امامزاده داوود، حدود روستای سولقان، کنار رودخانه، جای خوش آب و هوایی است برای گردشی چند ساعته. آدم چه می داند قرار است یکهو ورق برگردد. هیچ کدام از آنهایی که آن روز آمده بودند برای تفریح، به فکرشان هم نمی رسیده که قرار است چه اتفاقی بیفتد. حالا چند روز بعد از حادثه، هنوز خانواده هایی در کنار امدادگران دیده می شوند که با چشم های نگران، دنبال عزیزشان می گردند.

آسمان صاف، نسیم ملایم سر ظهر و آرامشی که در فضا برقرار است، آدم را به شک می اندازد که اصلاً اینجا اتفاقی افتاده است یا نه؟! رستوران های حاشیه جاده، ماشین های گذری را که تعدادشان زیاد هم نیست، به ناهار دعوت می کنند. چای و قلیان 8 هزار تومان.

«کل جاده را آب گرفته بود. همه چیز را داشت می شست و می برد.» مرد این را می گوید و اشاره می کند به حاشیه جاده که گل و لای همراه با شاخه های کنده شده درخت ها را می شود آنجا دید، گرچه بیشتر محدوده را پاکسازی کرده اند. مرد میانسال از محلی هاست. مغازه دار است. 

مشتری ها دارند خرید می کنند. گردو و گیلاس سولقان، خوردن دارد. می گوید: «سیل خیلی به روستاها خسارت زده. بیشترش به روستای سنگان. محصول شان را از بین برده و خانه ها خسارت دیده اند. به اهالی آسیب جانی نرسیده. فقط مالی. کشته ها، آنهایی هستند که برای گردش آمده بودند، چینی ها هم همینطور.»

شاگرد جوانش با دست بالا را نشان می دهد و می پرد وسط حرف اوستا: «کانکس شان را آب کند و برد. دو نفرشان داخل آن بودند که کشته شدند. چند تا افغانی را هم آب برد. جسد یکی شان پیدا شده. بقیه را هنوز پیدا نکرده اند.» و بعد کارگر افغانی را که تازه کنار بساط میوه فروشی رسیده، شاهد می گیرد:« آهان. تو بگو. خودت که بودی!» کارگر افغانی، حرف او را تأیید می کند:«آره. آب بردشان. بیچاره ها!» اوستای میوه فروش می گوید:

« اینجا خیلی کشته شدند. چرا روزنامه ها می نویسند هفت هشت نفر؟! بالای 200 نفر را آب برد. ما خودمان شاهد بودیم.» زنی که او هم از محلی هاست، حرف های مرد را تأیید می کند:

« ما خودمان دیدیم که اینجا چه وضعیتی بود. یک سمند را آب برد. هر 5 نفر که داخل اش بودند، مردند! من که می گویم بیشتر از 250 نفر مرده اند!» « آهان. خودش آمد. این همه چیز را دیده. تمام روز را اینجا بوده. 

خودش چند نفر را نجات داده.» تازه وارد، اسمش عباس امیری است. جوان و به ظاهر نیرومند. « بارندگی از بالا شروع شد. اینجا هنوز چندان خبری نبود. باران بالا تند شده بوده اما اینجا نم نم می زد. مردم کنار رودخانه بودند. بعضی ها چادر زده بودند که باران خیس شان نکند. برای همین هم متوجه نشده بودند که سیل دارد می آید. البته آنهایی هم که در چادر نبودند، کار زیادی نتوانستند بکنند. کل ماجرا خیلی طول نکشید. نهایت اش یک ربع از زمانی که باران گرفت. مردم غافلگیر شدند. 

آب پشت کانکس های چینی ها جمع شده بوده. به خاطر همین هم طغیان کرد. کارگاه شان همین جاست. پل می سازند. مال آزادراه تهران- شمال است. از چینی ها هم چند نفر کشته شده اند. چند نفری هم مفقود هستند. 

من خودم 3 نفر را نجات دادم. بالای کوه گیر کرده بودند. یک منطقه ای هست به نام «کشاد». 15، 16 نفر آنجا بودند. ماشین هایشان را آب برده بود. من توانستم 3 نفرشان را نجات دهم. نیروهای امدادی هم بودند اما هنوز تعدادشان کم بود. آن روز تا نیروهای امدادی برسند، اهالی سولقان دست به کار شده بودند. تا 5 و نیم صبح اینجا بودیم. تعداد کشته ها زیاد بود. از تونل به پایین معمولاً جمعیت می نشینند. بالای تونل خبری نیست. سیل هم از همان جا شروع شد. روز بدی بود.»

بالاتر از پل نیمه ساخته که ستون های عظیم اش از دور پیداست، جاده به سمت روستای سنگان می رود؛ همانجا که می گویند سیل بیشتر از همه جا به آن خسارت زده. چند نفر در قبرستان پلکانی روستا مشغول کارند. پیراهن های مشکی تنشان است. قبری تازه، بدون سنگ قبر و یک سنگ قبر نو و براق که قرار است روی خاک قبر را بپوشاند. یکی از خویشان متوفی، مشغول کاشت نهالی جوان بالای سر قبر است. خوش به حال حاج میرزای سنگانی که چنین آرامگاه دنج و خوش آب و هوایی دارد؛ با منظره درختان گیلاس. مرد سیاهپوش، همان که دارد زمین را برای نهال تازه آماده می کند، می گوید:« سیل از امامزاده قاسم شروع شد. 

باران خیلی شدید بود. آب از اینجا جمع شد و رفت پشت کانکس و گیر کرد. بعدش هم که کانکس را با خود برد و انداخت سر مردم! شایعه زیاد است. به نظر من کشته ها حدود 30، 40 نفر هستند که تا حالا همه شان را هم پیدا نکرده اند. مردم داستان هم زیاد درست می کنند.

مثلاً آن سمندی را که همه می گویند 5 نفر داخل اش مرده اند، اصلاً خالی بوده که سیل آمده. صاحب اش آمد دنبالش و بردش. یا یک پراید کنار جاده هست که یک طرف اش را خاک گرفته. می گویند کسانی که داخل اش بوده اند، مرده اند. اما خودتان بروید ببینید. همه جای ماشین سالم است. حالا اینکه چرا هنوز نیامده اند ببرندش، خدا می داند!» پسر نوجوان که کنار قبر ایستاده، می گوید: « من خودم چند جا را دیدم که خاک، خونی شده بود!»

امدادگران در مسیر رودخانه جابه جا دیده می شوند. هنوز مشغول جست و جو هستند. تمام مفقودی ها پیدا نشده اند. قرار است بروند پایین، کنار رودخانه، روستای سنگان. بعدش هم به سمت پارک جوانمردان. «پارک جوانمردان؟!» یکی از امدادگران جواب می دهد:« بله. پارک جوانمردان در ادامه مسیر کانال کن است. آب تا آنجا رفته.» امدادگران، تعداد دقیق کشته ها را نمی دانند. هر گروهی مسئول جست و جو در یک منطقه است. 

می گویند امروز کسی را پیدا نکرده اند اما دیروز در محدوده ای که بوده اند، 4 جسد را بیرون کشیده اند. می گویند شایعه زیاد است. زیاد به حرف ها اعتماد نکنید. در چنین مواقعی هرکس چیزی می گوید. نمی شود روی این حرف ها حساب کرد. آمار ما مشخص است. همه می توانند در سایت هلال احمر ببینند.

ساعت حدود 4 بعداز ظهر، حوالی کن - سولقان، کم کم سر و کله گردشگران پیدا می شود. بعضی هایشان بساط منقل و زیرانداز به دست، راه کنار رودخانه را پیش می گیرند. همان جایی که دو سه روز قبل از آن، آب آمد و خیلی ها را با خودش برد و حالا هم با وجودی که آثار خرابی هنوز به وضوح دیده می شود، اما مانعی نیست برای کسانی که از گرمای تابستان، به دامان طبیعت اطراف تهران پناه می برند. زندگی در کن و سولقان ادامه دارد اما فضا یک جور محسوسی دلگیر است...
منبع: ايرنا
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار