کد خبر: ۸۴۷۶۷۸
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۵ 09 May 2020
 

تابناک/بهار سال ۱۲۹۰ وارد ایران شد و بیستم اردیبهشت‌ماه قدم به تهران گذاشت. امریکایی و نامش ویلیام شوستر بود، اما ما ایرانی‌ها او را با نام میانی‌اش مورگان به یاد سپردیم.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «زمانی که به ایران آمد سی‌وسه یا حداکثر سی‌وچهار سال بیشتر نداشت اما برای کاری که از او می‌خواستند پخته و آزموده بود. به تجربه کار و زندگی در فلیپین و کوبا تکیه داشت و ذهنش در کارهای مالی و تشکیلاتی خوب کار می‌کرد. به دعوت مجلس شورای ملی و به هدف سازماندهی امور مالی ایران به کشور ما آمد و چنان که از مردی مثل او انتظار می‌رفت، تقریبا بی‌درنگ کارش را شروع کرد. موافقانی داشت که حمایش می‌کردند و مخالفانی که سد راهش می‌شدند و نیز منتقدانی که بیشترشان بعد از مشاهده سختکوشی و درستکاری او، یا به جمع حامیان پیوستند یا سکوت کردند. هشت ماه در ایران کار کرد و با کمک نیروهای ملی و دلسوزان کشور، موفق به اجرای اصلاحاتی شد که حتی در ممکن‌بودن‌شان تردید وجود داشت. مهم‌ترین کارش این بود که مالیات‌ها را منظم و شفاف کرد. می‌گفت نه فقط وزارت مالیه که وزراتخانه‌های دیگر هر کدام به بهانه‌ای مالیات و عوارض از مردم می‌گرفتند و «ادارات مختلف بدون نظارت یا دخالتی از بالا وجوهی را که می‌گرفتند خودشان خرج می‌کردند.» همچنین تلاش کرد میان دارایی و درآمد افراد و مالیاتی که آنان به دولت می‌پرداختند توازنی معقول ایجاد کند. حتی حریم امن روس‌ها را - که از همان آغاز از او خوش‌شان نمی‌آمد - زیر پا گذاشت و تلاش کرد درآمدهای گمرک شمال را معلوم و ثبت کند و سهم ایران را کامل بگیرد. تهدیدهای روس‌ها را نادیده گرفت و از کارمندان گمرک که بیشترشان بلژیکی و گوش به فرمان امپراتوری تزاری بودند حساب‌کشی کرد.

اعتراض‌های خارجی به اصلاحات او به روس‌ها محدود نماند و صدای چند سفارتخانه دیگر، از فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها گرفته تا ایتالیایی‌ها و اتریشی‌ها هم بلند شد. «نگرانی» آنها نه گمرک ایران و عایدات آن که چیز دیگری بود. به قول خود شوستر آنها «وقیحانه می‌کوشیدند دولت ایران را وادارند که از حق تصمیم‌گیری به صلاح خود در مورد این موضوع کاملا داخلی بگذرد.» زیرا به رویه‌های غلط گذشته عادت کرده بودند و بدعت‌های شجاعانه جدید را مقدمه‌ای برای کارهای بزرگ‌تر می‌دیدند. به هر حال خشم روس‌ها باقی ماند و روز به روز هم بیشتر شد و البته اصلاحات شوستر هم بی‌توجه به آن ادامه یافت. تا این که در ماجرای ضبط اموال یکی از شاهزادگان قاجار - که روس‌ها به دروغ می‌گفتند تبعه کشورشان است - اختلافات بالا گرفت و کار به تهدید نظامی روس‌ها کشید. حرف‌شان این بود که یا شوستر را اخراج کنید یا ما خودمان بعد از اشغال تهران این کار را می‌کنیم.

ادامه ماجرا از فصل‌های مشهور تاریخ معاصر ایران است. مجلس به پشتوانه مردم جلوی زورگویی روسیه ایستاد و حتی بعد از عبور سربازان روس از مرزهای شمالی و اشغال گیلان و آذربایجان هم تن به تسلیم نداد. گروهی از نیروهای ملی و هواداران انقلاب داوطلب جنگ با روس‌ها می‌شدند که دولت در اقدامی شبیه به کودتا به ماجرا خاتمه داد و خواسته‌های روسیه را پذیرفت. کار شوستر در کشور ما به پایان رسید و او رفت. اما چندی بعد کتاب مشهور خود، «اختناق ایران» را نوشت و تصویری گویا از آن سال‌ها برای‌مان به یادگار گذاشت.»

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار