کد خبر: ۲۷۱۸۰۸
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۲ 04 August 2016
بخش دوم و پایانی
۶ـ۴) ﴿وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قَالُوا اَنْطَقَنَا اللهُ الَّذِی اَنْطَقَ کُلَّ شَیءٍ﴾ (الفصّلت/ ۲۱)؛ «آن‌ها به پوست‌های تنشان می‌گویند: چرا بر ضدّ ما گواهی دادید؟! آن‌ها جواب می‌دهند:‌‌ همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته است» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۳: ۴۷۹). 
در این آیه دو کنایه به کار رفته است: الف) از آنجا که قیدی برای کلمه «جلود» آورده نشده است و نفرموده پوست کدام یک از اعضاء، لذا جلود می‌تواند کنایه از عورت باشد که به خاطر «رعایت ادب» نام آن برده نشده است (نیشابوری، ۱۴۱۵ق.، ج۲: ۷۲۸). ب) مقصود از «کُلّ شیء»، حیوان‌ها هستند و منظور این است که اندام‌ها در جواب صاحبان خود می‌گویند: «سخن گفتن ما نسبت به قدرت خداوند که می‌تواند هر حیوانی را گویا کند، چیزی نیست» (زمخشری؛ ۱۴۰۷ق؛.، ج ۴: ۱۹۵). هدف از کنایه در مورد دوم، «ایجاز» است، چرا که این لفظ کنایی با ایجاز خود معنایی را القا کرده که در صورت تصریح، الفاظ بسیاری باید عهده‌دار القای‌‌ همان معنا می‌شدند. 
۷ـ۴) ﴿نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ... ﴾ (البقره/ ۲۲۳)؛ «زنان شما کشتزار شما هستند. هر زمان که خواستید، به کشت خود درآیید و (فرزندان صالح) را برای خود ذخیره کنید و از خدا بترسید» (قرشی، ۱۳۷۷: ۴۰۳). 
کلمه «حرث» مصدر و به معنای زراعت است. نسبت زنان به جامعه انسانی، نسبت کشتزار است به انسان کشتکار... و اگر زنان نباشند، نوع انسانی دوام نمی‌یابد و نسل او قطع می‌شود (ر. ک؛ طباطبائی، ۱۳۸۳: ۳۱۹). در این آیه، برای «تزیین سخن و رعایت ادب»، با آوردن لفظ «حرث» به صورت کنایی به رابطه زناشویی اشاره شده است. 
۸ـ۴) ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ... ﴾ (الممتحنه/ ۱۲)؛ «ای پیامبر! هرگاه زنان باایمان برای سپردن تعهّد نزد تو آیند ـ بر این اساس ـ که هیچ چیز را ـ در قدرت و تدبیر ـ با خدا شریک نشمارند، دزدی و زنا نکنند و فرزندان خود را به قتل نرسانند و فرزندی که در دامان خود دارند، به ناروا به کسی نسبت ندهند و در رفتار شایسته از تو نافرمانی نکنند، تعهّدشان را بپذیر و برای آنان از درگاه خدا آمرزش بخواه» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۳: ۵۲۱). 
در اینجا «بَیْنَ اَیْدِیهِنَّ وَ اَرْجُلِهِنَّ» اشاره به فرزند است که در هنگام شیر دادن در دامان مادران قرار می‌گرفت و طبعاً پیش پا و دست آن‌ها بود (ر. ک؛ ه‌مان، ۱۳۷۴، ج ۲۴: ۴۷). لذا به جای تصریح به لفظ «فرزند» کنایه به کار رفته است و هدف از آن، «تصویرگری» است، چراکه معنی مراد را در قالب صورت عینی ارائه نموده است و آن را به‌صورت امری ملموس و مشهود درآورده است. 
۹ـ۴) ﴿أَوَمَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَه وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ﴾ (الزّخرف/ ۱۸)؛ «آیا کسی را که در لابه‌لای زینت‌ها پرورش می‌یابد و به هنگام جدال، قادر به تبیین مقصود خود نیست، فرزند خدا می‌دانید؟!» (طبری، ۱۴۱۲ق.: ۱۶۵۸). 
در این آیه، مقصود از کسانی که در میان زر و زیور پرورش یافته‌اند، «زنان» هستند. این کنایه به قصد «تزیین سخن»، آمده است. 
۱۰ـ۴) ﴿وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَه غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء... ﴾ (الزّخرف/ ۱۸)؛ «یهود گفتند: دست خدا با زنجیر بسته است. دست‌هایشان بسته باد! و به خاطر این سخن از رحمت الهی دور شوند! بلکه هر دو دست ـ قدرت ـ او گشاده است؛ هر گونه بخواهد می‌بخشد» (طبری، ۱۴۱۲ق.: ۴۱۸). عبارت «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» کنایه از «داشتن قدرت» است. 
یهود گفته بود که دست خدا بسته است. خداوند در جواب آن‌ها آورده: «یداه مبسوطتان». در ادبیّات عربی «ید» کنایه از قدرت و «یدان» به صورت مثنی، کنایه از کمال قدرت است. به همین جهت خدای تعالی آن را به صورت مثنّی آورده تا به کمال قدرت خود اشاره کرده باشد» (طباطبائی، ۱۳۶۳، ج ۶: ۴۶). 
هدف از کنایه در این آیه، «استدلال» است، چرا که کنایه مانند ادّعای چیزی است با ارائه دلیل؛ زیرا در کنایه، انتقال از ملزوم (یَداهُ مَبْسُوطَتان) است به لازم (داشتن قدرت) و وجود هر ملزوم گواه بر وجود لازم خود است، چراکه جدایی لازم از ملزوم محال است و بدیهی است که دعوی حُکمی به اثبات یا سلب همراه با ارائه دلیل، قوی‌تر از دعوی حٌکمی بدون دلیل است. در این آیه تأکید شده که دو دست خداوند باز است. از این عبارت استدلال می‌شود که خدای تعالی قدرت زیادی دارد. 
همچنین در آیه ﴿تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ﴾ (المسد/ ۱)؛ «بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد). کلمه «ید» در این آیه، به معنای لغوی خود نیست، بلکه کنایه از «قدرت» آدمی است. هدف از کنایه در این آیه نیز «استدلال» است، چون دست در انسان عضوی است که مقاصد او به وسیله آن انجام می‌شود و بیشتر کارهای آدمی را به دست او نسبت می‌دهند، لذا خاسر شدن دست به معنای بی‌نتیجه شدن اعمال آدمی، بلکه نتیجه معکوس دادن آن است یا به معنای باطل شدن اعمال او است، به طوری که زحمت‌هایش هدر برود و مورد استفاده‌اش قرار نگیرد (ر. ک؛ طباطبائی، ۱۳۶۳، ج ۶: ۴۶). 
۱۱ـ۴) ﴿وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَه مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَه أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ﴾ (البقره/ ۲۴ـ۲۳)؛ «اگر شما را شکّی است در قرآنی که بر بنده خود، محمّد (ص)، فرستادیم، بیاورید یک سوره مانند آن و گواهان خود را بخوانید به جز خدا، اگر راست می‌گویید * پس اگر چنین نکنید ـ که هرگز نخواهید کرد ـ از آتشی بترسید که هیزم آن بدن‌های مردم ـ گناهکار ـ و سنگ‌ها است و برای کافران آماده شده است» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۳: ۵). 
خداوند همه منکران را دعوت به مبارزه با قرآن و آوردن یک سوره مانند آن می‌کند تا عجز آن‌ها دلیلی باشد روشن بر اصالت این وحی آسمانی در رسالت الهی آورنده آن، حتّی برای تأکید بیشتر می‌گوید تنها خودتان به این کار قیام نکنید، بلکه تمام گواهان خود را جز خدا دعوت کنید (ر. ک؛ مکارم شیرازی، ۱۳۸۶: ۱۲۶). کلمه «شُهَدَاءَکُمْ» در اینجا اشاره به گواهانی است که آن‌ها را در نفی رسالت پیامبر (ص) کمک می‌کردند و جمله «اِنْ کُنْتُمْ صَادِقینَ» در آیه ۲۳، در حقیقت برای تحریک آن‌ها به این مبارزه است. 
در این آیه، با هدف «رعایت اختصار و ایجاز» از چند کار متعدّد که به هم مربوط‌اَند با کلمه «فعل» کنایه آورده شده است و جمله «لَمْ تَفْعَلُوا» با هدف مختصر شدن کلام، کنایه از عبارت «فَإِنْ لَمْ تَأتُوا بِسُورَه مِنْ مِثْلِهِ» آورده شده است (گنابادی، ۱۴۰۸ق.، ج ۱: ۶۶). 
۱۲ـ۴) ﴿وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَه الْحَطَبِ * فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ﴾ (المسد/ ۵ـ۴)؛ «و (نیز) همسرش، در حالی‌که هیزم‌کش «دوزخ» است * و طنابی در گردنش از لیف خرما است» (مکارم شیرازی؛ ۱۳۷۳ش: ۶۰۴). 
زن ابولهب که کینه‌توز و حق‌ناپذیر بود، خار و خاشاک و بوته‌های خار را به دوش می‌کشید و بر سر پیامبر می‌ریخت تا آن حضرت به هنگام رفتن به نماز یا برای دعوت و هشدار مردم، پاهای مبارکش آزرده گردد (طبرسی، ۱۳۸۰، ج ۵: ۱۴۸۹). «حَمَّالَه ‌الْحَطَبْ» کنایه از «زن سخن چین» است (طالقانی، ۱۳۶۲، ج ۴: ۲۹۷). 
هدف از کنایه در این آیه، «تعریض» است، چرا که ذکر این کنایه، تنبیه بر این مطلب است که سرانجام همسر ابولهب چنین است که در روز قیامت در آتش دوزخ به‌‌ همان هیأت جلوه گر می‌شود که در دنیا به خود گرفته بود؛ یعنی همان‌گونه که در دنیا شاخه‌های خاربُن و بوته‌های دیگر را با طناب می‌پیچید و حمل می‌کرد و همین حال یعنی طناب به گردن و هیزم به پشت، جلوه‌گر گشته، عذاب می‌شود (ر. ک؛ طباطبائی، ۱۳۸۳، ج ۴۰: ۴۴۱). 
۱۳ـ۴) ﴿وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَه إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا﴾ (الإسراء/ ۲۹)؛ «نه هرگز دست خود محکم بسته دار و نه بسیار باز و گشاده، که به نکوهش و حسرت خواهی نشست» (الهی قمشه‌ای، ۱۳۸۰: ۲۶۵). در این آیه، «بستن دست‌ها به گردن»، کنایه از «بُخل و امساک» و «بسیار گشاده داشتن دست‌ها» کنایه از «بخشش بی‌اندازه» است و به منظور «تصویرگری»، «ایجاز» و «مبالغه» به کار رفته است. 
شیوایی کنایه، ارائه معانی در قالب صورت‌های عینی است. این آیه «بُخل» را به صورت امری ملموس و مشهود درآورده است و آشکارا به نمایش گذاشته که این رمز تأثیر عمیقی است که کلام کنایی در این آیه دارد؛ یعنی به جای آنکه بُخل را توصیف کند، تصویر آن را نشان داده است. همچنین در این آیه، «بسته بودن دست به گردن» با ایجاز خود معنای گسترده‌ای را القا می‌کند که در صورت تصریح، الفاظ زیادی باید استفاده می‌شد تا‌‌ همان معنا را القا کنند. 
۱۴ـ۴) ﴿کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ﴾ (الصّافات/ ۴۹)؛ «گویی از (لطافت و سفیدی) همچون تخم‌مرغ‌هایی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده‌اند (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است)» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۳: ۴۴۷). در این آیه، حوریان بهشتی به تخم‌مرغ‌هایی تشبیه شده‌اند و وجه‌شبه نیز نیکویی چهره، رنگ بدن و تازگی است. البتّه واژه «بَیْضْ» در تفسیر اطیب البیان فی تفسیر القرآن و الکاشف کنایه از «زنان آزاد» است که نظر به غیر از زوج خود نیانداخته‌اند و غیر از زوج خود کسی به آن‌ها نظر نکرده است (ر. ک؛ مغنیه، ۱۴۲۴ق.، ج ۶: ۳۳۸). 
 هدف از کنایه در این آیه، «تعریض» است، چراکه از محتوای آیه، معنای دیگری استنباط می‌شود؛ یعنی همان‌گونه که تخم‌مرغ مادامی‌که زیر پَرِ مرغ محفوظ است، دست‌نخورده باقی می‌ماند، حوریان نیز چنین هستند. به گفته زرکشی، «عرب‌ها در کنایه از زنان آزاد، از واژه «بَیْضْ» استفاده می‌کردند» (زرکشی، ۱۴۱۵ق.، ج ۲: ۳۲۰). 
۱۵ـ۴) ﴿... وَلاَ یَنظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَه... ﴾ (آل‌عمران/ ۷۷)؛ «و به آنان در قیامت نمی‌نگرد» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۳: ۷۷). در این آیه، نگاه نکردن خداوند به کافران در قیامت، کنایه از «غضب» خداوند بر آنان است و نیز کنایه دو کاربرد دارد: الف) ارائه استدلال. ب) دوبُعدی کردن جمله. «کنایه» در این آیه یک معنی نزدیک دارد که‌‌ همان نگاه نکردن خداوند به کافران است و یک معنی دور، یعنی معنی مراد اصلی از کنایه که «غضب خداوند» است. کنایه مانند ادّعای چیزی است با ارائه دلیل؛ زیرا در کنایه، انتقال از ملزوم (نگاه نکردن خداوند به کافران) است به لازم یعنی (غضب خدا)، و وجود هر ملزومی گواه بر وجود لازم خود است. 
دو یا چند بُعدی بودن، یکی دیگر از عوامل مهمّ زیبایی‌آفرینی در کلام ادبی است. روال عادی زبان این است که یک لفظ بر یک معنی دلالت کند، ولی در کنایه، کلام یکی است، امّا دو معنی از آن برمی‌آید، لذا از کنایه به کار رفته در این آیه چنین برمی‌آید که خداوند هم به کافران نگاه نمی‌کند و هم نسبت به آن‌ها خشمگین است. 
۱۶ـ۴) ﴿فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ... ﴾ (الرّحمن/ ۵۶)؛ «در آن باغ‌های بهشتی، حوریانی هستند با حُجُب و حیا» (صفّارزاده، ۱۳۸۰: ۱۳۰۱). در اینجا «حفظ کردن نگاه» کنایه از «عفّت و حیا» است؛ یعنی آن زنان به هیچ کس جز همسران خود توجّه ندارند. هدف از کنایه در آیه مذکور، «تصویرگری» است؛ یعنی به جای آنکه حیا و عفّت زنان توصیف شود، با ایجاز تصویر آن نشان داده شده است. یکی از دلایل رسایی کنایه در آیه مذکور، ارائه هیأت وقار و عفّت زنان پاکدامن در قالب صورت عینی است که آن را به شکلی مشهود درآورده و آشکارا جلوه‌گر ساخته است. 
نتیجه‌گیری
در زمان نزول قرآن، هنر سخن و سخنوری میان مردم رواج زیادی داشت، لذا یکی از مهم‌ترین وجوه اعجاز قرآن، اعجاز بیانی آن است. کنایه به عنوان یکی از مهم‌ترین مباحث علم بیان، در قرآن به صورت فراوان به کار رفته است و برخی از کنایه‌های امروزی، ریشه در موضوعات قرآنی دارند. کنایه از تصریح، بلیغ‌تر است، چراکه به وسیله آن ـ و با ارائه ضمنی دلیل ـ ذهن انسان از ملازم معنا به خود معنا منتقل می‌شود. کنایه در آیات قرآن با انگیزه‌های گوناگون به کار رفته است. 
یکی از مهم‌ترین و اصلیترین دلیل استفاده از کنایه در قرآن، «رعایت ادب» است. در قرآن با به‌کارگیری کنایه و سایر فنون بیان، درباره خصوصی‌ترین مسائل انسان‌ها ـ آداب زناشویی، طهارت و... ـ بحث شده، درحالی‌که از حیطه ادب خارج نشده است. از دیگر کاربردهای مهمّ کنایه در قرآن، «ایجاز» و آنگاه «تصویرگری» است. در قرآن به وسیله کنایه، معانی مفصّل با الفاظی موجز بیان شده است. همچنین به وسیله کنایه، معانی و مفاهیم قرآنی به صورت امری محسوس و ملموس درآمده، گویا معانی به تصویر کشیده، و برای مخاطب به نمایش گذاشته شده‌اند. 
از دیگر انگیزه‌های مهمّ کاربرد کنایه در قرآن، «تزیین سخن» و «جذّابیّت بخشیدن به کلام» است که این دو انگیزه، زیرمجموعه‌ای برای انگیزه «رعایت ادب» محسوب می‌شوند. «آشنایی‌زدایی»، «تعریض» و «استدلال» از دیگر انگیزه‌های استفاده از کنایه در آیات قرآن هستند که کاربرد کمتری نسبت به سایر انگیزه‌ها دارند. 
مراجع
قرآن کریم. ترجمه الهی قمشه‌ای، صفّارزاده، طبری، فولادوند، قرشی، معزّی و مکارم شیرازی. 
ابن‌منظور، محمّد بن ‌مکرم. (۱۴۱۴ق.). لسان‌العرب. چاپ ۳. بیروت: دار صادر. 
حمدی، حبیب‌الله. (۱۳۷۶). زیبا‌ترین سخن. تهران: مؤسّسه فرهنگی اندیشه معاصر. 
تفتازانی، سعدالدّین. (بی‌تا). المُطَوَّل. قم: مکتبه الدّاوری. 
جرجانی، عبدالقاهر. (۱۳۶۸). دلائل الإعجاز فی القرآن. مشهد: آستان قدس رضوی. 
جرجانی، حسین بن حسن. (۱۳۷۷). جلاء الأذهان و جلاء الأحزان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. 
حسینی، جعفر. (۱۴۱۳ق.). أسالیب البیان فی القرآن. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 
حسینی شیرازی، محمّد. (۱۴۲۳ق.). تبیین القرآن. چاپ ۲. بیروت: دار العلوم. 
رازی، شمس قیس. (۱۳۳۵ق.). المعجم فی معاییر الأشعار العجم. تصحیح محمّد بن عبدالوّهاب قزوینی. تهران: دانشگاه تهران. 
رضایی، غلامعبّاس. (۱۳۷۸). «کنایه و اسباب بلاغت آن». مجلّه زبان و ادبیّات دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. دوره ۱۵۰. شماره ۰. صص ۱۰۴ـ۹۹. 
زمخشری، محمود. (۱۴۰۷ق.). الکشّاف عن حقایق غوامض التّنزیل. ۴ جلد. چاپ ۳. بیروت: دار الکُتُب العلمیّه. 
زرکشی، بدرالدّین. (۱۴۱۵ق.). البرهان فی علوم القرآن. بیروت: دار المعرفه. 
سکّاکی، یوسف بن أبی‌بکر. (۱۹۳۷م.). مفتاح العلوم. بیروت: دار الکُتُب العلمیّه. 
سیوطی، جلال‌الدّین. (۱۳۸۶). الإتقان فی علوم القرآن. ترجمه محمّد دشتی. قم: دانشکده اصول‌الدّین. 
شفیعی کدکنی، محمّدرضا. (۱۳۶۶). صور خیال در شعر فارسی. چ ۳. تهران: آگاه. 
طالقانی، محمود. (۱۳۶۲). تفسیر پرتوی از قرآن. چاپ ۴. تهران: شرکت سهامی. 
طباطبائی، محمّدحسین. (۱۳۶۳). تفسیر المیزان. ترجمه محمّدباقر موسوی. قم: دفتر انتشارات اسلامی. 
طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن. (۱۳۸۰). تفسیر مجمع البیان. ترجمه محمّد رازی. تهران: انتشارات فراهانی. 
عبدالقادر، پریز. (۱۳۸۷). «تطوّر تاریخی کنایه در ادب فارسی و عربی تا قرن هفتم هجری». فصلنامه زبان و ادبیّات فارسی. شماره ۳۸. صص ۹۰ـ۶۷
فاضلی، محمّد. (۱۳۶۵). دراسه و نقد فی مسائل بلاغیّه هامه. تهران: مؤسّسه مطالعات فرهنگی. 
قاسمی، حمیدمحمّد. (۱۳۸۶). «جلوه‌هایی از هنر تصویرآفرینی در قرآن». صحیفه مبین. شماره ۴۰. صص ۷۵ـ۵۹. 
قرشی، علی‌اکبر. (۱۳۷۷). تفسیر أحسن الحدیث. چاپ ۳. تهران: بنیاد بعثت. 
ــــــــــــــــ. (۱۳۷۱). قاموس قرآن. چاپ ۶. تهران: دار الکُتُب الإسلامیّه. 
گنابادی، محمّد. (۱۴۰۸ق.). تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده. چاپ ۲. بیروت: مؤسّسه الأعلمی للمطبوعات. 
مغنیه، محمّدجواد. (۱۴۲۴ق.). تفسیر الکاشف. تهران: دار الکُتُب الإسلامیّه. 
مکارم شیرازی ناصر. (۱۴۲۱ ق.). الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل. چاپ اوّل. قم: مدرسه امام علی بن أبی طالب. 
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران. (۱۳۸۶). تفسیر نمونه. ج ۵. تهران: دار المکتب الإسلامی. 
مؤدّب، سیّدرضا. (۱۳۷۹). اعجاز قرآن. بی‌جا: أحسن الحدیث. 
نیشابوری، حاکم. (۱۳۴۳ق.). مستدرک عَلَی الصحیحین. هند: بی‌نا. 
نیشابوری، محمود بن ابوالحسن. (۱۴۱۵ق.). تفسیر ایجاز البیان. تحقیق حنیف ‌بن‌حسن. بیروت: دار العرب الإسلامی. 
وحیدیان کامیار، تقی. (۱۳۷۵). «کنایه؛ نقّاشی زبان». مجلّه فرهنگستان. شماره ۸. صص ۶۹ـ۵۵. 
نویسنده: 
روح‌الله نصیری: استادیار دانشگاه اصفهان، اصفهان 
فصلنامه سراج منیر شماره ۱۴ 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار