به گزارش تابناک قم، تنها ساعاتی پیش از شهادت بود که برخاست و در جمع یاران و همرزمانش در مقر لشکر 25 کربلا گفت: «اگر شهادت، میتواند نظام توحیدی را حفظ کند، اگر شهادت میتواند دشمن را ذلیل کند، اگر شهادت میتواند تفکر و بینش اسلامی را به دنیا اعلام کند، ما آماده این شهادتیم.»
و تنها دقایقی بعد، این آمادگی را اعلام کرد.
او شهید حجت الاسلام مهدی شاه آبادی است که در سال 1309 در قم به دنیا آمد و سرانجام در ششم اردیبهشت ماه 1363 و در جزیره مجنون جبهههای جنوب، شهد شهادت نوشید.
پدرش، شخصیتی کم نظیر و مرجعی والامقام مانند آیت الله محمدعلی شاه آبادی است که از استادان بارز امام خمینی بهویژه در عرفان اسلامی محسوب میشود؛ استادی که حضرت روحالله درباره شان از عبارت «روحی فداه» استفاده فرمودهاند.
مهدی از جوانی به علوم حوزوی علاقمند شد و پس از ارتحال پدرش، به قم رفت و در محضر حضرات آیات عظام امام خمینی، بروجردی، گلپایگانی و اراکی تلمذ کرد و البته درس امام، سیره امام و مکتب امام، معنای دیگری برای او داشت و همین بود که به همراه ایشان در مبارزات ضد رژیم ستمشاهی، حضوری وافر و موثر از خود نشان داد که حاصلش سالها تعقیب و گریز، زندانی شدن و شکنجه بود.
این مجاهد نستوه، پس از پیروزی انقلاب در شکل گیری و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی نقشی ویژه داشت. همچنین با حضرات آیات و شهیدان عالی مقام بهشتی، مطهری، باهنر و مفتح نیز در راه اندازی هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز همراه شد و در سال 1359 نیز با رای قاطع مردم تهران، به عنوان نماینده مردم به نخستین دوره مجلس شورای اسلامی راه یافت و در کمیسیون قضایی، منشأ آثار و برکات فراوانی بود.
آنچه در زندگی این شهید ارجمند بارز است، همراهی و همیاری او با مردم بود که تا آخرین لحظه هم آن را ترک نکرد. نشانه این همراهی با مردم، اهمیت دادن او به بحث مسجد و نماز جماعت بود که تلاش داشت این حضور در مسجد و نماز جماعت به هیچ بهانهای ترک نشود.
او حتی در سالهای نخستین انقلاب و به عنوان یار پیشتاز در نهضت، به گونهای برای حضور در جلسات مهم کشور - که با حضور شخصیتهای برجسته انقلاب تشکیل میشد – برنامهریزی میکرد که حتما قبل از اذان، جلسه را ترک کند و راهی مسجد شود تا نماز جماعت را اقامه کرده و از فیض آن محروم نشود.
میگفت: «من این قدر به مسجد و نماز جماعت اهمیت میدهم که حاضرم از آن طرف شهر برخیزم و بیایم و نماز را بخوانم و دوباره به جلسه برگردم.»
میگفت: «نماز جماعت یک سنگر است و روحانی باید در عین اینکه مبارزه میکند، سنگر مسجد و مردمی بودن خودش را حفظ کند و هر چقدر هم مسئولیت اجرایی داشته باشد، نباید بعد ارشادی و تبلیغی را که وظیفه اصلی اوست فراموش کند و نباید صرفا یک ماشین اجرایی باشد.»
همچنین در یکی از خاطرات از او نقل شده است، در اوایل ورود به روستای فشم، وقتی سراغ مسجد محل را از اهالی میگیرد، با مکانی متروکه رو به رو میشود که سرانجام، با تلاش بسیار و پس از دو روز، تنها موفق میشود که در مسجد را بگشاید، مسجدی که کف آن به قدری پستی و بلندی داشته که از نظر شرعی و به عنوان محل اقامه نماز، قابلیت استفاده نداشته است؛ اما او با این حال تصمیم میگیرد که چراغ مسجد همیشه روشن باشد؛ به همراه فرزندش به عنوان تنها مأموم، اقامه نماز جماعت را آغاز میکند و در عین حال تلاش میکند تا با جوانان و ورزشکاران محل، باب آشنایی و دوستی را بگشاید. مدتی به همراه آنان به کوه میرود و آرام آرام، آنها به شهید شاه آبادی علاقمند میشوند و پایشان به مسجد باز میشود.
جنگ تحمیلی که آغاز شد، مهدی شاهآبادی به عنوان رزمندهای جان بر کف، در صحنه حاضر بود و ایثارگری میکرد تا اینکه در ششم اردیبهشت ماه 1363، به شهادت میرسد و امام راحل عظیم الشان، پیام تسلیتی صادر کرده و ایشان را مجاهدی شریف، خادمی مخلص و مایه سرافرازی روحانیون میخوانند.
«این شهید عزیز ... مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود ... مبارک باد بر حضرت بقیت الله، چنین فداکاری در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز و درود بر آنان که با شهادت افتخار آمیز خود، ملت عظیم الشأن ایران، به ویژه روحانیت عالی قدر را سرفراز میکنند... .»
نام این شهید سرافراز، همچنین در بیان و کلام رهبر معظم انقلاب هم ثبت شده است.
«شهید شاه آبادی، یکی از افتخارات روحانیت مبارز بود. یک انسان پاکباز، با اخلاص، فداکار، کاری، نستوه و خستگی ناپذیر و خوش روحیه. یک انسان نمونه و استثنایی بود...
این عالم جلیل و مبارز صمیمی و خستگی ناپذیر، پاداش سالها مجاهدت در راه خدا و تلاش برای حاکمیت اسلام را با رحلتی چنین افتخار انگیز که موجب رضوان الهی و مجاورت اولیاء الله است به دست آورد.»
رحمت الهی بر او و بر همه شهدا، جانبازان و ایثارگران.