آری در کنار خاییز فوران از آتش ،رودخانه ای گل آلوده روان بود با غرشی عجیب،و کسانی که لخت در اعماق آن مشغول ماهیگری بودند بدون آنکه بدانند، که از نوک خاییز ،رودخانه و اطراف آن با تمام جزییات قابل رویت است.
کد خبر: ۸۵۸۳۲۹
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۱ 04 June 2020

تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، سجاد افسر ، خاییز می سوخت و شعله هایش بر قلب دوستداران واقعی زبانه می کشید.اشک از چشمانشان جاری بود و پاهایشان از حرارت آتش آذین بسته بوده اند.تنها سردی جسم خاییز بود که مرهم زخم های بی شمار بدنشان می شد .بی هیچ ادعایی و هیچ چشم داشتی پا بر صخره های بی رحم و آتشین می گذاشتند و شنیدن دوباره ی آوازه کبک و رامش گله های شکال ،دوپینگ روح وجسم های خسته شان بود.
با درود فراوان ،آرزوی سلامتی و فشردن دست های تاول زده ی کسانی که از خود گذشتن تا دوباره خاییز نفس بکشد ،گوشه ی دیگری از روایت تلخ  خاییز بیان می شود..
خاییز سوخت اما چیزی هایی در زیر نور آتشش نمایان شد که هم جای تاسف دارد و هم جای تامل..
خاییز سوخت تا روشنگر ذات پلید خیلی از آدم های باشد که دم زدن از انسانیت ومحیط زیست را ابزاری برای رسیدن به کرسی منصب  وپول می پندارند..
آری در کنار خاییز فوران از آتش ،رودخانه ای گل آلوده روان بود با غرشی عجیب،و کسانی که لخت در اعماق آن مشغول ماهیگری بودند بدون آنکه بدانند، که از نوک خاییز ،رودخانه و اطراف آن با تمام جزییات قابل رویت است.
بی شک خیلی از افراد بوده اند یا توان رفتن به کوه نداشتن، یا هم شرایط برایشان جور نشد که در این عملیات غرور آفرین انجام وظیفه نمایند اما بی درنگ ثانیه به ثانیه فکرشان بر بام خاییز پرواز می کرد و اندوه وحسرت کوه سوخته بر قلبهایشان سنگین می کرد.ولی کسانی هم بودند که وجودشان،حرف زدنشان و مطلبهایشان بیشتر از آتش خاییز قلب مردم را می سوزانید.
کسانی که در این وضعیت دنبال عقده گشایی بودند.کسانی که سهم شان را از قبلی گرفته بودند و در مجلس بزم کنونی جایگاهی نداشتند.
کسانی که برای کنونی تیتر می زدند و پاچه خواری می کردند تا سهم شان را پر ملات تر کنند!

متاسفانه عده ای در فضای رسانه ای و مجازی بدون توجه به شعله های خاییز ،قلم می زدند که باید گفت نفرین برصاحب این قلم، که قرار هست با چاپلوسی و تملق نان خانواده خود را در بیاورد.در اوج بزرگنمایی می نویسند از شاهکار فلان مسئول ،از پیگیری های بهمان مسئول ..اما از رشادت های خودجوش مردم چیزی نمی نویسد؟ از پاهای تاول زده ی جوانان این دیار چیزی نمی نویسند؟از دودهای انباشته در ریه های خیلی از مردم چیزی بیان نمی شود؟از تشنگی و خستگی مردم چیزی تصویر نمی شود؟از این  که فلان مسئول رسوا شود و در اوج بحران کم کاریش ثابت شود لذت می برند؟ رد شدن اعتبار نامه ی فلان نماینده  را علم شادی کرده اند و آتش خاییز را به فراموشی سپرده اند؟از کمبود امکانات با قلم شوق، آواز سر می دهند؟آیا ایجاد چنین فضایی لازمه ی خاییز هست؟آیا در وسط آتش موقع عقده گشایی و مچ گیری خواهد بود؟آیا اگر در همان لحظه مدیران کم کار را در آتش می انداختند ،آتش خاموش می شد؟
چه رویه ی زشت اخلاقی ،برای نقدها و تحلیل ها خود انتخاب کرده ایم در اوج بحران ها که باید ،هم دست به دست هم برای حل آنها تلاش کنیم ،تبر بدست گردن هم را هدف قرار می دهیم.ولی بعد از بحران همچون نسیم گذرا همه چیز را به تاریخ هدیه می دهیم بدون آنکه کوچکترین آسیب شناسی و واکاوی نسبت به عوامل ایجاد بحران نماییم.
به خود بیاییم و با اندیشه حرف بزنیم ،زندگی هر روز چالش جدیدی دارد یک روز با زلزله خواهد آمد و روز دیگر سوار بر مرکب کرونا،منفعت طلبی را کنار بگذاریم و لحظه ای به آواز پرندگان خاییز و جمال زیبا درختانش فکر کنم.تا شاید چند صبایی با وجدانی آرام زیست کنیم..
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار