ذهنیت کلاسیک ما از هنر خوشنویسی یا نقاشی این است که هنرمند اغلب شغل دیگری دارد و حالا برای دل خود یا هر دلیل دیگری، تابلو خلق می کند و در نهایت آنها را در نمایشگاهی به معرض دید یا فروش قرار می دهد. خریداران یک تابلو و اثر هنری هم افراد خاصی هستند که واقعاً علاقهمندند؛ وگرنه یک فرد معمولی نمی رود گالری که تابلو ببیند یا بخرد. تازه مگر یک فرد علاقهمند چند تابلو می تواند برای اتاقش بخرد؟ محدودیت وجود دارد.
از سوی دیگر در رشته شما مانند برخی رشته های دیگر هنری مثل موسیقی، افرادی هستند که بعد از گذراندن یکی، دو دوره، مشغول تدریس میشوند و بازار مکارهای ایجاد شده است. طرف یک سال نمیشود که رفته کلاس موسیقی، اما با جسارت تمام، آگهی داده تدریس فلان ساز! خب در این وضعیت که کپیها جای اصلها را گرفتهاند، اقتصاد هنر دستخوش مشکلات و تشخیص سره از ناسره دشوار میشود. از طرفی مخاطب خاص هنر شما هم به دلیل وجود نابسامانیهای مالی، خیلی قدرت خرید تابلوهای استادان خوشنویسی یا نقاشی را ندارد. تو با اقتصاد بیمار این روزها چه میکنی؟ آیا مسائل اقتصادی باعث شد سراغ نقاشی-خط بروی؟ در ضمن تو هنرت را روی سطوح مختلف اجرا میکنی و میشود گفت هنر را کاربردی وامروزی کردی. چرا؟ احساس نیاز هنری بود یا اقتصادی؟
◻️-من از سالها پیش پارچهنویسی میکردم . فکر میکردم پارچه نویسی جزو هنر خوشنویسی است! در دانشگاه شروع به کار روی دیوار وسطوح مختلف کردم. بعد ایدههای دیگری به ذهنم رسید. این که چرا هنرم فقط مخاطب خاص داشته باشد؟ هنر باید بین مردم باشد و نه فقط در گالریها و آتلیهها. اندکاندک از نقاشی-خط روی دیوار رسیدم به ماشین عروس. چند تا سفارش داشتم و روی ماشین عروس اثر هنری خلق کردم. یک بار روی تیشرت خودم اثری خلق کردم و بعد سفارش رسید. در محرم روی لباس عزادارها، اثر مذهبی نقاشی-خط کشیدم. یا دوستانی مراجعه کردند که روی سازشان نقاشی-خط خلق کنم، یا روی گلدان و مانند اینها. کار روی دیوار و سطوحی از این دست زیاد انجام دادهام؛ تا تهران و دماوند و برخی شهرهای دیگر هم رفتم تا روی سطح، اثر هنری خلق کنم.
مازندنومه