«افسردگی»

نویسنده: کوام مکنزی

مترجم: بابک سراسکانی

ناشر: هرمس، چاپ اول 1396

172 صفحه، 30000 تومان

 

****

 

از نیمه دوم قرن بیستم، رفاه شتاب هندسی به خودش گرفت. به لطف تکنولوژی، اسباب آسایش زندگی به‌وفور در اختیار همگان قرار گرفت. توده‌های مردم و حتی طبقات پایین جامعه نیز از بسیاری کارهای دستی زندگی روزمره معاف شدند. شستن ظرف و لباس، آشپزی و نظافت منزل و... که روزگاری روزانه تا 10 ساعت کار طاقت‌فرسا نیاز داشت، حالا با استفاده از دستگاه‌های برقی، با فشار دادن یک دکمه انجام می‌شود. به این صورت، درد و رنج ناشی از کار سخت، طولانی و مستمر به‌تدریج محو شد. امید می‌رفت انسان‌ها طعم خوشِ خوشبختی را بچشند، اما در پایان اتفاق دیگری رخ داد که کمتر کسی آن را پیش‌بینی می‌کرد. آن مشکل چیزی نبود مگر افسردگی.

در دهه 80 میلادی، سازمان بهداشت جهانی رسما اعلام کرد که افسردگی شایع‌ترین بیماری در جهان غرب است، به‌طوری که در سال‌های پایانی قرن بیستم، از هر پنج نفر اروپایی یک نفر به افسردگی مبتلا بود. البته نباید گمان کنیم که افسردگی فقط در میان مردم عادی دیده می‌شود. برعکس، در میان شخصیت‌های بزرگ هم بسیار رایج است. برخی از سیاست‌مدارن، هنرمندان، دانشمندان و نویسندگان بزرگ نیز از آن در رنج بوده‌اند. اما علت افسردگی چیست؟ افسردگی احساسی ا‌ست که از درماندگی و آگاهی از پوچی زندگی ناشی می‌شود.

آرتور شوپنهاور، فیلسوف مشهور آلمانی، در قرن نوزدهم به‌وضوح اعلام کرد که زندگی انسان‌ها آونگی است که میان دو حد در نوسان است؛ رنج و ملال. انسان در روزگار سختی رنج می‌کشد و در دوران رفاه دچار ملال می‌شود. ملال هم در نهایت منجر به افسردگی می‌شود. آنچه که در جهان رخ داد این بود که آونگ بزرگ زندگی کلی و جمعی انسان‌ها از رنج به سمت ملال حرکت کرد و باعث شیوع افسردگی شد. اما ملال چه وقت تبدیل به افسردگی می‌شود؟ از منظر روان‌پزشکی پاسخ این است که اگر بی‌حوصلگی دست‌کم دو هفته کش پیدا کند و بر همه جنبه‌های زندگی اثر بگذارد و آن‌قدر شخص را ناراحت کند که گاهی به خودکشی بیندیشد، می‌توان گفت که بله، حالا با افسردگی سروکار داریم.

کتاب درباره افسردگی کم نیست، اما این مورد با بقیه تفاوت دارد. بیشتر کتاب‌ها درباره علل و ریشه‌های آن است، درحالی‌که این یکی تمرکز خود را بر درمان افسردگی گذاشته است. به عبارت دیگر این کتاب درمان‌گرایانه است. البته معنای این حرف این نیست که افراد افسرده با خواندن این کتاب از شر افسردگی نجات پیدا می‌کنند. خیر، این کتاب به این معنا درمان‌گرایانه است که انواع گوناگون شیوه‌های درمان افسردگی را معرفی می‌کند تا افراد مبتلا بدانند که چه راه‌هایی در پیش رو دارند و چگونه اقدام به درمان خویش کنند و سراغ چه مراکز و نهادهایی بروند.

جنبه خوش‌بینانه ماجرا این است که افسردگی هر چند هولناک و تراژیک به نظر می‌رسد، اما قابل درمان است. آمارها نشان می‌دهد که 80 درصد افراد افسرده به سادگی و در مراحل اولیه درمان می‌شوند. افسردگی انواع گوناگونی دارد که از خفیف شروع شده و تا نوع شدید ادامه پیدا می‌کند. همچنین افسردگی در زنان، مردان، کودکان، نوجوانان و سالخوردگان شکل‌های متفاوتی به خودش می‌گیرد. همان‌گونه که علل مختلفی هم دارد. نویسنده نامدار این کتاب، دکتر مکنزی، این بیماری را در این گروه‌های مختلف نیز بررسی کرده است. در همه مباحث علائم جسمی و روانی افسردگی آورده می‌شود تا تشخیص آن برای افراد سخت نباشد.

برای افسردگی به طور کلی سه نوع شیوه درمان وجود دارد: درمان روان‌شناختی، درمان دارویی و درمان جسمی. نویسنده به تفصیل آنها را توضیح می‌دهد. در شیوه اول روش‌های روان‌شناسی مختلفی را معرفی می‌کند که برای درمان افسردگی به‌کار گرفته می‌شوند؛ برای مثال شناخت‌درمانی، رفتاردرمانی و روان‌درمانی بین‌فردی. دکتر مکنزی انواع قرص‌ها و داروهایی را که برای افراد افسرده تجویز می‌شود، ذکر می‌کند. خواص و عوارض آنها را فهرست می‌کند و حتی چگونگی سازوکار تأثیر شیمیایی آنها را بر سلول‌های مغز توضیح می‌دهد. شوک الکتریکی و تحریک مغناطیسی برون‌جمجمه‌ای دو شیوه رایج درمان جسمی افسردگی هستند که فصل جداگانه‌ای به آنها اختصاص یافته است.

اما هنوز یک مسئله دیگر هم باقی مانده. افسردگی پایان چرخه مشکلات آدمی نیست، بلکه خودش می‌تواند سبب مشکلات بسیاری باشد. حتی برخی از جنایت‌های بزرگ نیز ریشه در افسردگی دارد. بنابراین افسردگی فقط یک مشکل فردی و درونی نیست، بلکه تبعات آن بیرونی و جمعی نیز هست. افراد افسرده برای جامعه مشکلات نهفته و بالقوه پیچیده‌ای به‌شمار می‌آیند. بی‌جهت نیست که در کشورهای غربی نهادها و مؤسسات گوناگونی برای کمک به افراد افسرده تأسیس شده. حتی مراکزی وجود دارد که به صورت رایگان خدمات مناسبی ارائه می‌کنند. در کشور ما چنین چیزهایی رایج نیست. چه بسا هنوز این مشکل جدی گرفته نشده است. این امر می‌طلبد که برای درمان افسردگی به سراغ شیوه‌های جایگزین برویم. در این میان انتشار کتاب‌های خودیاری کمک مؤثری است. این را هم باید خاطرنشان کرد که چنین چیزهایی فقط برای افراد افسرده نیست. چه بسا این افراد به دلیل سستی و کرختی ذهنی و جسمی انگیزه‌ای برای رجوع به این کتاب‌ها نداشته باشند. از این روی، دوستان، آشنایان و اطرافیان افراد افسرده هم مخاطب این آثار هستند. امروزه حتی اگر خودمان افسرده نباشیم، در نزدیکی ما کسانی یافت می‌شوند که چنین مشکلی داشته باشند. آشنایی با افسردگی برای کمک به این افراد ضرورت دارد. در این میان این کتاب گزینه مناسبی است؛ چراکه در باب کمک به دیگران نیز توصیه‌های خوبی دارد. برای مثال:

اگر بتوانید تشخیص بدهید که چه موقع یک شخص افسرده است و از او حمایت کنید، کمک شما بسیار باارزش خواهد بود. ممکن است فکر کنید کار مهمی نکرده‌اید، ولی واقعیت این است که به یک نیازمند کمک کرده‌اید و شاید حتی جلو خودکشی یک نفر را گرفته باشید.

خیلی از افرادی که دچار افسردگی هستند سخت کمک دیگران را قبول می‌کنند، پس اگر کمک شما را رد کردند، ناراحت نشوید. سعی کنید صبور باشید و به آنها بگویید که هر وقت دلشان خواست می‌توانند با شما صحبت کنند.

وقتی با این اشخاص صحبت می‌کنید با آنها همدردی کنید، از آنها حمایت کنید و سعی کنید متقاعدشان کنید که به پزشک عمومی‌شان مراجعه کنند. بی‌فایده است که به کسی که افسرده است بگویید از این حالت بیرون بیاید یا به خودش مسلط باشد. هیچ کسی دلش نمی‌خواهد افسرده باشد و اگر آنها هم می‌توانستند از این حالت بیرون بیایند حتما این کار را می‌کردند.

صحبت کردن با دیگران به آنها کمک می‌کند که مستقیم به مشکل خود بپردازند، ولی گوش دادن کار ساده‌ای نیست. این کار می‌تواند باعث ناراحتی شما بشود، خصوصا وقتی آشنایتان غمگین است و حرف‌هایی می‌زند که یا حقیقت ندارد یا آن‌قدر دردناک هستند که شما نمی‌دانید چگونه با احساسی که در شما به وجود می‌آورند برخورد کنید. سعی کنید زیاد به خودتان نگیرید.

سعی کنید اطمینان خاطر بی‌مورد به کسی ندهید و سریع هم چیزی را توصیه نکنید و فکر نکنید که چون ناراحت شده‌اید باید حتما حرفی بزنید. حرف طرف مقابل را قطع نکنید و وسط حرف‌هایش نپرید؛ به او اجازه دهید از احساساتش بگوید. احساسات آنها را درک کنید و دنیا را همان‌طوری ببینید که آنها می‌بینند. اگر فکر می‌کنید اشتباه می‌کنند توضیح دهید که چرا این فکر را می‌کنید و دلایل خود را ارائه دهید ولی با آنها جروبحث نکنید. کار خوبی می‌کنید اگر به طرف مقابل گوش بدهید، احساسات او را درک کنید، با او همدردی کنید و زیاد هم پندر و اندرز ندهید.

دکتر علی غزالی‌فر