شواهد و قرائن نشان می دهد که آمریکایی ها با خروج از برجام، به دنبال طراحی سناریوی چند لایه و پیچیده جهت تاثیرگذاری همزمان بر اتحادیه اروپا، چین، روسیه و بطور مستقیم بر ایران هستند. در این بین درک درست شرایط و وضعیت موجود و شناخت دقیق نقشه جامع آمریکایی ها، کمک می کند تا بتوان هم آینده برجام را دقیق تر مورد بررسی قرار داد و هم راهکارها و راهبردهای آینده ی مواجهه با آن را پیشنهاد نمود.

آمریکایی ها در موضوع برجام، وارد بازی پیچیده و چند لایه ای شده اند که در آن ضمن تاثیرگذاری مستقیم بر ایران، قصد اثرگذاری منفی بر اتحادیه اروپا، چین و روسیه را نیز دارند تا از این طریق هم رفتار جمهوری اسلامی ایران را کنترل نمایند و هم در جنگ اقتصادی با سایر رقبای خود، از برجام استفاده بهینه نمایند.

برخی معتقدند که رفتار آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال برجام ناشی از تقسیم کار پلیس خوب و پلیس بد است. ضمن تایید این نکته که این دو بازیگر بین المللی در خصوص ایران دارای یک وحدت رویه و اتحاد بیرونی هستند، اما می بایست این موضوع را مد نظر قرار داد که همزمان، بین اتحادیه اروپا و آمریکا، یک رقابت درونی وجود دارد و نوع تعامل آنها با یکدیگر در موضوع برجام، خارج از این پازل نیست. در این راستا در جنگ اقتصادی بین آمریکا و اتحادیه اروپا، آمریکایی ها در تلاشند تا با استفاده از برجام روابط بین اعضای اتحادیه را برهم زنند. در حالیکه تک تک اعضا و حتی اتحادیه اروپا همچنان در روابط خود با ایران دارای مشکل هستند؛ سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان اجازه خرید نفت را به صورت محدود دارند همچنین بازار پرسود ایران، این سه کشور را ترغیب به گرفتن سهم بیشتری از بازار ایران (حتی بدون حضور اتحادیه اروپا) می نماید و همین امر هویت یکپارچه اتحادیه را تضعیف و سبب اختلافات داخلی بین اعضا خواهد شد.

در سوی دیگر آمریکایی ها تلاش می کنند تا از طریق اروپایی ها، انگیزه های اقتصادی لازم برای ایران را فراهم آورد تا در مقابل «راهبرد نگاه به شرق« به ویژه نگاه به چین (به عنوان جدی ترین رقیب اقتصادی آمریکا)، همچنان تمایل به غرب را در میان دولتمردان ایرانی، زنده نگهداشته و تقویت نماید. در واقع بخشی از سبد نفت ایران از کشورهایی چون هند و چین به اروپایی ها واگذار شود و از همین طریق جذب انرژی مورد نیاز هند و چین هم کنترل خواهد شد. روسیه هم در دوره بلندمدت نه تنها از کاهش سهم بازار نفت ایران سود نخواهد برد بلکه با افزایش قیمت نفت، مشتریان دائمی اش، ترغیب می شوند تا از سوخت های جایگزین و ارزان تر استفاده نمایند و به همین دلیل بخشی از بازار خود را از دست خواهد داد.

از طرف دیگر با افزایش تحریم های بیشتر بر ایران و وارد نمودن فشارهای سنگین اقتصادی، تلاش می کنند تا ضمن تغییر رفتارهای داخلی و منطقه ای، دولتمردان ایرانی را مجبور به پذیرش برجام جدید و یا ادامه برجام بدون امریکا کند که هرکدام سطحی از خواسته های آنان را برآورد می کند. در واقع تصور آمریکایی ها بر این است که با خروج خود از برجام و افزایش فشارهای اقتصادی، دولتمردان ایرانی مجبور می شوند به سمت اروپایی ها بروند و همین گلوگاه، فضای مناسبی را برای تحمیل برجام های بعدی همچون موشکی و منطقه ای، از طریق اروپایی ها را فراهم خواهد نمود.

یکی از شروط ایران حول ادامه برجام اروپایی، این است اروپا تضمین دهد علاوه بر نفت، بخشی از کالاهای ایران را بخرد و این یعنی ایران اولا شکست اقتصادی را پذیرفته و به یک بحران اقتصادی نزدیک شده و ناچار است برجام را به قیمت فروش محدودی ادامه دهد. در مقابل قطعا اروپا در مقابل خرید خود، پول نقد پرداخت نخواهد کرد بلکه آن را به نام ایران در اروپا سرمایه گذاری خواهد کرد و حتی در قبال پرداخت مبلغ اندکی، تحت نظارت آژانس، شفافیت محل خرج شدن پول را مشخص می کند تا اطمینان یابد در مسیری غیر از مسیر مورد نظرشان هزینه نشود.

این نکته را باید در فضای واقع بینانه در نظر گرفت که در بحث اروپا، تجربه تاریخی مذاکرات بعد از انقلاب، تجربه ارزشمندی را به دست می دهد. هرگاه که طرف مذاکره کننده ایران، آمریکا و اروپا بوده اند، ایران متضرر شده است. به عبارت دقیق تر شیب سود مذاکرات به سمت طرف غربی بوده است. ضمن آنکه تجربه نشان داده است که اروپایی ها در بدعهدی، دست کمی از آمریکایی ها ندارند. در واقع تحلیل وضعیت موجود نشان می دهد که مسیر پیش رو با اروپا تقریبا همان مسیر برجام با آمریکا است با این تفاوت که در شرایط کنونی سه کشور اروپایی بدون آنکه قدرت و اختیار چندانی در حفظ برجام داشته باشند، به عنوان میانجی گر وارد شده، هم منافع خود را از این شرایط می برند و هم بر اساس تقسیم کار صورت گرفته وظیفه دارند شروط آمریکا را به ایران تحمیل کنند.

در نهایت می توان برای مقابله با طراحی پیچیده ی آمریکایی ها، دو راهبرد زیر را پیشنهاد نمود اولاً نباید فراموش شود که هدف اصلی، «مذاکره برای برداشته شدن تحریم ها» بود، در حالیکه غربی ها دولت را سرگرم «مذاکره برای حفظ برجام» کرده اند. لذا باید بازی طرف مقابل از طریق انجام رفتارهای غیرقابل پیش بینی برهم زد، در حقیقت رفتارهای غیرقابل پیش بینی در این مسیر بسیار غافلگیر کننده است و تمرکز طرف مقابل را بر هم خواهد زد؛ حتی ژست خروج از برجام توسط برخی از مسئولان نیز می تواند طرف غربی را وادار به کرنش نماید. در منطق آینده پژوهان، بهترین پیش بینی، ساخت آینده مورد نظر است لذا ایران باید از پازل طراحی شده طرف مقابل خارج شده و آینده مطلوب خود را رقم بزند.

لکن با بررسی روند و عملکرد تیم دیپلماسی، این نتیجه حاصل می شود که ادامه برجام با اروپایی ها توسط تیم دیپلماسی، قطعی و یک پیش فرض در نظر گرفته شده است، این یعنی ایران در زمین طرف مقابل در حال بازی است و تمام برنامه ها و سناریوهای ایران کاملا شفاف و پیش بینی پذیر است و این خطرناکترین رفتاری است که دستگاه دیپلماسی ایران در حال انجام آن است. ثانیاً اتخاذ راهبرد برزمین مانده ی اقتصاد مقاومتی و اقتصاد غیر نفتی در شرایط موجود است؛ در واقع این راهبرد، یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است، ضرورتی سازنده و راهگشا. سامان دادن به اقتصاد کشور با استفاده از نگاه به بیرون، اشتباهی استراتژیک بوده و وابستگی اقتصادی را همچون گذشته بیشتر نموده و تیغ تحریم ها را تیزتر می نماید.