روزهای عاشقی (1)
تابناک تهران - سلام علی جان...چه بزرگی تو و چه بزرگ ست ضریحت.... و من چه عقد ه ها دارم از شلوغی ضریح امام رضا(ع)... .خلوت ست...می فهمی؟ دور ضریح علی خلوت ست.... می پندارم که در آغوش گرفته ام ضریحت را اما..! کوچکم! ضریح در آغوش من جا نمی شود...
کد خبر: ۳۱۳۳۴۹
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۲ 18 October 2016
محرم است و آرزوی زیارت ارباب دو عالم در تمام دعاهای این روزهایمان رخنه کرده... زن و مرد، پیر و جوان، همه و همه چشم به راه امضای تذکره سفر به کربلا هستند... وقتی چندروز به محرم مانده بود خبر به ما رسید که عاشورا و تاسوعای حسینی مهمان سید وسالارشهیدان هستیم... از همان روز عهد بستم تا سفرنامه ای بنویسم تا هرروز عاشقان دیار کربلا را همراه کنم با قافله سالار عشق.... اما به خاطر مسائل امنیتی عراق و حساسیت این روزهای عزیز دسترسی ام به فضای مجازی واقعا سخت بود، و حالا با عذر تقصیر ادای دین میکنم:
 
ششم محرم بود که راهی دیار عشق شدیم... با کوله باری پر از خواهش و تمنا....با کاروان دانشجویان، همه جوان بودیم و پر از عشق، روز اول رئیس کاروان گفت :" این سفر مثل یک چشم برهم زدن است و تا چشم باز میکنی برگشتی، لذت ببرید از تک تک لحظه هایی که مسافرید..." و چه راست گفت، حالا که برگشته ایم همه دلتنگیم... شاید همین نوشتن است که مرا دوباره راهی کرده، اول نجف... اذن زیارت کربلا در ایوان طلاست...
 روزهای عاشقی
سال ها از روزهای غربت، مظلومیت و فریاد عدالت خواهی مولا در کوفه می گذرد، اما هنوز که هنوز است وقتی وارد کوفه می شوی و ازمیان نخلستان ها می گذری، فریاد علی (ع) از فراسوی زمان شنیده می شود. سالها شنیده ام"ایوان نجف ، عجب صفایی دارد" ...هنوز ندیده ام! غرق شوق می شوم.... می دانم که ایوان میان دو گلدسته است.... می روم  و در صحن آن عظمت را می بینم....بزرگ است....! خیلی بزرگ تر از تصور من... اینجا ایوان طلاست... زانوهایم سست میشود و تنها میتوانم نظاره گر آن همه ابهت باشم... من خیلی کوچک بودم در برابر عظمت علی.... اذن دخول خواستیم، همه از لزره ی دل هایشان میگفتند وقتی میخواستند اولین بار به ضریح مولا نگاه کنند..
 
سلام علی جان...چه بزرگی تو و چه بزرگ ست ضریحت.... ومن چه عقد ه ها دارم از شلوغی ضریح امام رضا(ع)...  .خلوت ست...می فهمی؟ دور ضریح علی خلوت ست.... می پندارم که در آغوش گرفته ام  ضریحت را اما..! کوچکم! ضریح در آغوش من جا نمی شود...و انگار باز تویی که مدارا می کنی با کوچکی من.... گویی منم که در آغوش ضریح توام....علی... حالا پدری ات را لمس می کنم...حالا می فهمم چرا شبهای قدر بر سرمان می کوبیم و می گوییم : یتیم شدیم....
 
عطر خوش حرم پدر یتیمان هنوز در مشامم هست... اما چه گویم از کوفه و کوفیان... اینجا کوفه است! شهر خطبه های علی...شهر  خیانت به حسین(ع)...شهر غربت مسلم..... انگار این شهر بوی خیانت میدهد ... مخصوصا این روزها.... میخواهم کمی از کوفه بگویم از نجف امروز... حالا شیعیان علی نامش را نجف الاشرف گذاشتند....
 
نمیدانم چرا بوی نامطبوع همه شهر را پر کرده!!! نمیدانم چرا "النظافت و من الایمان .." در این شهر گم شده... اما میدانم عشق مولایم علی مرا تاب فراوان داده برای تحمل، تا در بهشت زمینی اش قدم بگذارم... تا بفهمم وقتی میگویند قظعه ای از بهشت در کوفه مانده یعنی چه... بساط نذری شان در تمام خیابان ها و بازارها پهن است و مردم در صف هستند تا غذای نذری بگیرند.. البته ذائقه ی آنها با ما فرق دارد و نوع غذاها متفاوت اما بزگترین دلیل ما برای رد شدن از کنار دیگ هایشان ، بهداشتی بود که انگار آنجا زیر خروارها خاک دفن شده...
 
ولی بیشتر تعجبم از وعده هایی غذایی بود که برای ایرانیان پخته می شد، آنجا هم میل و رغبت مان رفت، نمیدانم چرا با تمام این هزینه هایی که از زوار گرفته میشود بازهم اینقدر کیفیت غذاها پایین بود... شاید اگر شماهم مثل من و همسفرانم 3 روزی را گرسنه و به امید نان و پنیر صبح میگذراندید بهتر درکم میکردید یا شاید هم بهتر باشد مسئولین عزیز ایرانی کمی هم خودشان میهمان آشپزخانه مرکزی نجف باشند... اما تمام اینها نادیده گرفته میشود  وقتی شوق زیارت علی را داری...
 
صبح به سمت کوفه و چه دردی ست در این کلام...."کوفه"... حرم میثم تمار..... گویی صدای علی می آید......:" این اخوانی....؟"
خانه ی امیر المومنین(ع)، شنیده ام در مدینه در مسجد پیامبر دری ست که می گویند: خانه ی فاطمه(ع)... ونمی گویند: خانه ی علی(ع)..."به قصد" اینجا اما...می گویند خانه ی علی... ونمی گویند خانه ی فاطمه(س). نه که نخواهند بگویند نه! نمی گویند چون اینجا دیگر مدینه نیست... خانه ی علی(ع) در چند قدمی مسجد کوفه ست... به سمت مسجد کوفه می رویم...نوشته: فاخلع نعلیک انّک فی الواد المقدّس طوی.. بزرگ است...خیلی! مقر حکومت علی(ع) ست و مقر حکومت مهدی(عج) ... و می گویند در مکان همین مسجد بوده تنوری که طوفان نوح از آن برخاست... و می گویند که "نجف" کوهی بوده..همان کوه که پسر نوح از آن بالا رفت. اینجا مسجد کوفه است که هزار پیامبر و وصی درآن نماز گزارده اند...و تو را چه حاجت به هزار تن...تو را همان بس که علی(ع) اینجا نماز گزارد.... و حالتی رفت که محراب به فریا د آمد.....
 
در مقام ها نماز بخوان و دعای هر مقام را زمزمه کن...و یادت نرود که در مسجد کوفه هستی! مقام ابراهیم(ع) ...دکه المعراج( که پیامبر در شب معراج در این مکان دو رکعت نماز خواند..تو هم بخوان!) ... مقام امام حسن(ع)...  مقام امام سجاد.... مقام نوح(باب الفرج)....مقام امام صادق(ع)... دکه القضا(آنجا که محل قضاوت های علی (ع) بود)...بیت الطشت...  مقام آدم و حوا ! در این نقطه بود که آدم خدا را قسم داد به حق پنج تن و خدا توبه اش بعد از ( نمیدانم) چند سال بخشید... .وچه خوب بهانه ایست!! :الهی بفاطمه ها وابیها.... وبعلها وبنیها ...................................... و آنجا بود که توبه کردیم شاید پذیرفته شود..
 
داریم به نقطه ی اوج حکایت میرسیم .. به محراب علی(ع).... به محراب نیمه شب های علی...به محراب شب های کوفه...  صدای علی است که می گوید : مولای یا مولای...انت الرب  و انا المربوب.............! محراب شهادت علی  و یتیم شدن ما ...!!!
بلند میشویم و میرویم به سمت آن گنبد طلایی که همیشه فکر می کردیم گنبد مسجد کوفه است...نه! آن حرم پسر عموی حسین(ع) است: مسلم بن عقیل بن ابیطالب !
 
مسلم! شنیده بودم از تو! شنیده بودم که فرمانده ای فاتح بودی در صدر اسلام... وحالا حدود ۷۰ ساله ای... وچه دردی ست مسلم! چه دردی ست وقتی کسی مثل تو در کوچه های کوفه غریب شود ان هم در پی ۱۲ هزار نامه..! و حالا نگران خودش نیست...فقط کاش می شد جوری به آقا خبر رساند: کوفه میا حسین جان........!
 
نزدیکی های صبح خوابش می برد و خواب علی(ع) را می بیند :" فردا در کنار مایی مسلم!"................. و حرم تو در مقر حکومت مهدی(عج) ست ... وهرکس به حضور او آید تو را نیز زیارت می کند..!  رو به روی حرم مسلم  حرم هانی بن عروه است..   سلام بر یارانی که در تاریخ بی مثال اند.......
 
به وداع با حضرت عشق نزدیک می شویم و به راستی بر چشم بر هم زدنی گذشت... همه میگویند وداع سخت است مخصوصا وقتی قرار باشد با پدری به بزرگی تاریخ وداع کنی، شب وداع گفتم بازهم حرمت را میخواهم آقا، من بدون هوای تو زنده نیستم، آقا جان روزی زیارتت را از من دریغ نکن... آمین
 
ادامه دارد....
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار